loading...
پایگاه آموزشی تفریحی کمپنا
milad بازدید : 3949 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)
 
رمان روزای بارونی(فصل اول)
 
 
توضیحات درباره این رمان بسیار زیبا از زبان خانم پور اصفهانی عزیز:
رمان از زبون سوم شخصه ... اینبار راوی همه چی رو نقل می کنه ! برای اولین بار دارم اینجوری می نویسم ... خدا کنه از عهده اش بر بیام ... موضوعش عشقی اجتماعیه ...
در مورد شخصیت ها قضاوت به عهده خودتون

خلاصه:

رمانی مختلط از آرتان و ترسا ، نیما و طرلان ( قرار نبود 2 ) توسکا و آرشاویر ، احسان و طناز ( توسکا 2 ) آراد و ویولت ( جدال پر تمنا 2 ) ... همه شخصیت ها با هم روزای بارونی رو می سازن ...
روزای بارونی ... روزایی که برای هر کسی که ذره ای احساس داشته باشه همراه با لذته ... گاهی می تونه برای همون افراد سرشار از درد باشه ... درد نبودن کسی که یه روزی بوده ... یا درد تنهایی و نبودن هیچکس! روزایی که هر کسی توی هر ادبیاتی ازش به عنوان غم استفاده می کنه و تنهایی ... همه می گن ابرا کنار می رن و خورشید یه روز در می یاد ... شاید باید به این رمان هم همینطور نگاه کرد ...
روزای بارونی ... بازی سرنوشته ... امتحان پس دادن بنده هاست ... خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی تصمیم می گیره ببینه چند مرده حلاجن ... وقتی قراره عاشقا ترفیع بگیرن باید از یه امتحان سخت عبور کنن ... یا اونقدر عاشقن که از این امتحان سر بلند می یان بیرون و می رن مرحله بعد ... یعنی عاشق تر می شن ... و پیش خدا عزیز تر ... یا اینکه ... سقوط می کنن! عشق رو رها می کنن و تنهایی رو انتخاب می کنن ... اون مجازاتیه که خدا براشون در نظر گرفته ... این رمان می خواد به همه عاشقا بگه ، صبور باشین ، طاقت داشته باشین ، به هم فرصت بدین ، با هم باشین! اینجوری از اون امتحان سر بلند بیرون می یاین ... وگرنه سزاتون سقوطه!
پس دوستان اول رمان های قرارنبود.توسکا.جدال پرتمنا. رو بخونید و بعد رمان بسیار زیبای روزای بارونی!!
 
milad بازدید : 3063 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

رمان وحشی امادلبر(فصل اول)

رمانی بسیار بسیار زیبا و خواندنی از دستش ندید!!!

ژ

خلاصه ی رمان:

اگر خاندانم نفرین شده...اگر انگشت نمای خاص و عام شدیم...اگر پدرم زنا کار بوده...اگر مادرم خیانتکار بوده....اگر برادرم از دوری یار در خیابان ها نفس های آخرش را کشید...غمی نیست...اندوهی نیست...زجری نیست...دردی نیست...اما...

خواهرم را ...پاره ی تنم را...تنها دلیل زندگیم را...وجودم را...نابودش کرد...پر پرش کرد..دلش را شکست و او را گرفتش....از من...از منی که جنسم از سنگ است...از منی که بی احساس تر از آهنم...از منی که سنگدل تر از شیطانم...

آتشم زد...آتشش میزنم....نابودم کرد...نابودش میکنم...جگرم را خون کرد...جگرش را خون میکنم...پست فطرت امیدم را گرفت ...کمرش را خم میکنم....

قلبم را تکه تکه کرد...بند بند وجودم را لرزاند...زمینم زد...بی انصاف..زندگیم را جهنم کرد...پس چرا من نکنم!!

لعنت ...لعنت به تو که چشمانم را از نفرت.. خون کردی...لعنت به تو که خوی وحشی ام را برگرداندی...

من شینا...فرزند ارشد خاندان سلطنتی و بزرگ جهانگیر.. قسم میخورم به اجدادم... روزی بر زمینت خواهم زد...

تیر من رها میشود...تیری که روزی جگرت را خون میکند...و به جایی نخواهد نشست جز....

قلبـــــــــــــت....

نویسنده:مهلاعلی راد

milad بازدید : 1040 پنجشنبه 14 آذر 1392 نظرات (0)

رمان کلبه ی عشق (فصل اول)

http://images.persianblog.ir/374526_FymrB3fK.jpg

خلاصه داستان:داستان در مورد دختری هستش که ربودنش و عاشق کسی میشه که هم اونو ربوده هم نفرت عمیقی با خانواده ی دختر خاندان بهادوری داره اتفاقاتی میوفته که......

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست دارید بیشتر چه مطالبی در سایت قرار بگیره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 4105
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 289
  • تعداد اعضا : 107
  • آی پی امروز : 493
  • آی پی دیروز : 435
  • بازدید امروز : 10,601
  • باردید دیروز : 971
  • گوگل امروز : 13
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 10,601
  • بازدید ماه : 22,485
  • بازدید سال : 151,611
  • بازدید کلی : 20,140,138